
غدیر است...
آسمانیان، همه جا را آذین بستهاند؛ ملائک، بالهای خود را بر زمین گستردهاند.
انبیاء، اولیاء، خاصان... همه آمدهاند. تمام هستی در سکوتی عجیب فرو رفتهاند و چشمهایشان به جایی خیره شده؛
گویا میخواهند قامت حق را به شهود بنشینند که اینگونه حیراناند.
چه ولولهای برپاست؛ و غدیر، چه فخری بر عالمیان میفروشد که گل سرسبد هستی را در آغوش گرفته.
آری؛ او امام غدیر است که اینچنین همه را مبهوت خود کرده.
چنان عظمتی دارد که زمین و زمان در مقابلش خاضع شدهاند.
چقدر برایم آشناست؛ گویا سالهاست او را میشناسم و بر تمام وجودم احاطه دارد.
رسول(صلّیاللهعلیهوآله) دست او را به بلندای آسمان، بالا میبرد و میگوید: هرکه میخواهد راه آسمان را برگیرد و به خدا برسد، باید با علی(علیهالسلام) حرکت کند.
اولین کسی که دست در دست ولایت گذاشته، خودِ اوست. گویا میخواهد بگوید:
هرکس با علی(علیهالسلام) است، با من است و هرکس غیر علی(علیهالسلام) را برگیرد، رو به ضلالت میرود.
همه به بیعت، گرد او جمع شدهاند.
شرم، تمام وجودم را فرامیگیرد.
آیا با این همه آلودگی، مرا نیز خواهد پذیرفت؟
و گویا کسی در گوشم زمزمه میکند:
آری، فقط کافی است با دل بیایی؛ او پدری دلسوز است، منتظرت مانده؛ شک نکن، برو...
ناگاه حرارت عشق، تمام وجودم را در بر میگیرد و با یقین و اخلاص به سویش قدم برمیدارم.
دست دلم را در دست ولاییاش مینهم و آنگاه به آرامش میرسم.
:: برچسبها:
غدیر,
متن زیبا,